پیشنوشت ۱: این مقاله رو قبلا برای نوآوردگاه نوشته بودم. حیفم اومد اینجا نذارم.
پیش نوشت ۲: گیمیفیکیشن در زبان فارسی معادلهایی مثل بازی انگاری، بازیآفرینی، بازیگونگی، بازیپردازی، بازیکاری، بازینمایی، بازیسازی، بازیوارسازی و غیره داره که من ترجیح میدم از همون کلمهی گیمفیکیشن استفاده کنم.
همان طور که در تاریخچهی بازی ها گفتیم (اگر نخواندهاید پیشنهاد میکنم ابتدا آن مقاله را بخوانید) در روزگاران قدیم انسانها قسمت زیادی از زندگیشان را به “بازی کردن” مشغول بودند و از آن دوران به بعد بود که بازی کردن به یکی از بخشهای جداییناپذر زندگی انسان تبدیل شد.
در طول هزاران سال با ادامه دادن به بازی کردن، انسانها تغییر کردند و در انسانها نیازهایی بوجود آمد که تنها راه ارضا آنها بازی کردن بود. تغییرات و تاثیرات آن دوران هنوز در ما انسانها وجود دارد و ما ناگزیر برای ارضای نیازهایی که هزاران سال پیش بوجود آمدهاند، مجبوریم بازی کنیم.نیازهایی مثل رقابت کردن، برنده شدن، پاداش گرفتن و در نهایت حس اینکه من بهتر از دیگران هستم.
شاید بگویید بدون بازی کردن و از طریق دستاوردهایی که در طول زندگی با تلاشهایمان بدست میآوریم میتوان این نیازها را برطرف کرد. درست است، ولی چنین پیروزیهایی معمولا در بلند مدت بدست میآیند. ما انسانها علاوه بر پیروزیهای حماسی در بلند مدت به پیروزیهای کوچک در کوتاه مدت هم نیاز داریم. پس برای پیروز بودن در کوتاه مدت زیاد نمیتوان روی دستاوردهای زندگی حساب باز کرد.
انسانِ امروزیِ همیشه در حال تلاش، که میکوشد از دیگران با شتاب و سرعت زیاد سبقت بگیرد، آنقدر مشغول کار شده است که دیگر به اندازهی نیاکانش وقت ندارد، حتی برای بازی کردن. در گذشته پدربزرگها و مادر بزرگهایمان ساعتها برای پختن آبگوشت وقت میگذاشتند و بعد همه دور سفره جمع میشدند و با خیال راحت غذا میخوردند. ولی این روزها غذایمان را در ساندویچی سر کوچه میخوریم. تازه میپاییم که مبادا کسی ما را ببیند، به حرفمان بگیرد و وقتمان تلف شود. بدتر از اینها ساندیویچ کالباس سفارش میدهیم که آماده کردنش زیاد طول نکشد.
باید فکری به حال تضاد پیش آمده، نیاز به بازی و زمان کم، کرد تا نیازهای موروثییمان در دنیای امروز به خوبی برطرف شود.
ظاهرا Nick Pelling، مخترع و برنامه نویس، به این قضیه فکر کرده بود. او برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ مفهوم گمیفیکیشن را مطرح کرد.
آن زمان کسی از ایده ایدهی نیک استقبال نکرد اما در سال ۲۰۱۰ این مفهوم بطور غافلگیرکنندهای مورد توجه قرار گرفت.
گیمفیکیشن چیست؟
گیمیفیکیشن (gamification) مفهمومی به معنای اضافه کردن مکانیزم بازی است به حوزههایی که ماهیت بازی ندارند، تا انگیزه و درگیری (engagement) برای رسیدن به هدف افزایش یابد.
خیلیها با شنیدن واژهی گیمیفیکیشن تعریف نادرستی به ذهنشان میرسد و فکر میکنند گیمیفیکیشن یک نوع بازیست که برای کسب و کارها طراحی شده، در حالی که گیمیفیکیشن تنها بر روی چیزهایی که از قبل وجود دارند مکانیزم بازی تزریق میکند.
مثال
احتمالا با نرم افزارهای مدیریت تیم و پروژه آشنایی دارید. با این نرم افزارها میتوانید به تفکیک، وظیفهها و کارها را برای هر یک اعضای تیم تعیین کنید، برای موعد تحویل کارها زمان مشخص کنید، به هم تیمیهایتان پیام بفرستید، وقتی کارتان تکمیل شد گزارش کارتان را در اختیار بقیه تیم قرار دهید و خیلی کارهای دیگر.
البته این همهی ماجرا نیست. برخی از آنها مثل Asana گرد گیمفیکیشن روی نرم افزارشان پاشیدهاند. مثلا وقتی که کاری را تمام کردید، برای جشن گرفتن این اتفاق، یک موجود افسانهای مثل این تکشاخ از میان صفحهی نمایشتان عبور میکند. از این نوع بازیوارسازیها در آسانا زیاد میبینید. اما آیا تاثیری هم دارد؟
معمولا برای اغلب ما مدیریت تیم و پروژه کار سخت و حوصله سر بری است، اما با این ریزهکاریهای آسانا اکنون این کار تقریبا به اندازهی یک بازی جذاب شده. بدین ترتیب وقتی از آسانا استفاده کنیم مقداری از نیازمان به بازی بر طرف خواهد شد و خوشحال خواهیم بود که در این قسمت از زندگیمان هم میتوانیم بازی کنیم.
البته ما تنها انسانهای خوشحال این داستان نیستیم. تیم آسانا هم خوشحال است، چون آمار و ارقام نشان میدهند آسانا یکی از محبوبترین نرمافزارهای کنترل پروژه است. و جامعه هم خوشحال است چون با پیش رفتن سریع تیمها و ساخت محصولشان، زندگی برای دیگر مردم بهتر خواهد شد. و این یعنی آسانا توانسته است با اضافه کردن چاشنی گیمفیکیشن به یک کار حوصله سربر، آن را تبدیل به یکی از معدود کسب کارهای برد-برد-برد (شما برنده، مشتری برنده و جامعه برنده) کند.
گیمیفیکیشن همیشه خوب است؟
مقالههای زیادی در مورد گیمیفیکیشن نوشته شده است. بیشتر آنها نشان میدهند که گیمفیکیشن تاثیر مثبتی بر روی افراد دارد.
اما بعضیها گیفیکیشن را مضر میدانند. استدلال آنها بر این پایه است که گیمیفیکیشن باعث رفتارهای ناهنجار غیرعمدی و ناخواسته از سوی انسانها میشود. در همان مثال قبل تصور کنید اگر اعضای تیم جنبهی بازی را فراموش کنند و یک رقابت هیجان انگیز بین هم تیمیها به یک مسابقه ناسالم تبدیل شود چه سرانجامی در انتظار تیم خواهد بود؟
نکتهی دیگر اینکه هر چیز بازیوار شده نمیتواند عنوان گیمیفیکیشن را با خود یدک بکشد. چون همانطور که گفتیم این مفهوم باید باعث بالا بردن انگیزه و درگیری مخاطب شود. مطالعات Sebastian Deterding، پژوهشگر دانشگاه هامبورگ، نشان میدهد گاهی مکانیزمهای ساده و عمومی اعمال شده هیچ تاثیری بر روی مخاطب ندارند.
پس استفاده از گیمفیکیشن در هر شرایطی همیشه مفید نخواهد بود. باید با ظرافت و دقت از این مفهوم استفاده کنیم.
همانطور که خواندید گیمفیکیشن یک راه موثر برای تسریع روند رسیدن به هدف است. اما چرا؟ چرا باید بازی ما را ترغیب کند تا اثر بخشیمان بالا برود؟ با کمی دقت میتوان فهمید انسانهایی که بازی کردن را فراموش کردهاند ولی هنوز این نیاز را دارند ترجیح میدهند وانمود کنند که چنین نیازی ندارند ولی یواشکی با محیط بازیوار شده این نیازشان را برطرف کنند. شاید بتوان گفت گیمیفیکیشن پاسخ امروزی ما برای نیاز به بازی کردن است.
0 دیدگاه