توسط فرداد جهانبخش | شهریور 23, 1396 | همین طوری ها
طبیعیه وقتی حوزهی مورد علاقه من کسب و کار و بازاریابیه هر چیزی رو با این عینک ببینم و دوست داشته باشم در این مورد حرف بزنم. تازگیا قصد کردم مطلبهایی با عنوان “#چرتکه” بنویسم. چرتکه نقدهای شخص من (یعنی میتونه درست یا غلط باشه) دربارهی کسب و کارهاییه که...
توسط فرداد جهانبخش | شهریور 7, 1396 | همین طوری ها
پیشنوشت: داشتم تمرینهای انجام شدهی متممام رو نگاه میکردم که چشمم به این نوشته خورد. خیلی وقت پیش متمم از خوانندههاش خواسته بود از خودشون سوال بکنند که “اگر امروز بمیرم، حسرت چه چیزی را خواهم خورد و جای خالی چه رویداد یا اتفاق یا دستاورد یا تجربهای را حس...
توسط فرداد جهانبخش | تیر 30, 1396 | همین طوری ها
سربازی جالب است. هیچوقت فکر نمیکردم سربازی تبدیل به یکی از بدردبخورترین تکههای زندگیام شود. یک فرصت بزرگ برای فکر کردن بدون داشتن هیچ کار و مسئولیتی . همیشه شنیده بودم سربازی آدم را مرد میکند، البته این اواخر همه یکجور دیگر میدیدنش، سربازی هیچ چیز ندارد جز حمالی...
توسط فرداد جهانبخش | خرداد 24, 1396 | همین طوری ها
این عكسو دوست دارم. یه حس خوبی میدی. یادم میندازه راهی كه دارم میرم انگاری راه خوبیه. یه بار دوستی بهم گفت: میدونی احتمال رسیدن به آرزوها و رؤیاهات چقدره؟! صفر! اون روزا نشستم فکر کردم و همون روزا تصمیم گرفتم پامو از گلیم بیرون کنم و عهد بستم خیلی زودتر از چیزی كه...
توسط فرداد جهانبخش | خرداد 9, 1396 | عاشقانه ها, همین طوری ها
حوصله نوشتن نبود. اما مبارزه برای با “حسش نیست” کمی به خود تکان دادم و قلم بدست گرفتم. روی کاغذ نوشتم: زیبا… قلم گیر کرد و به هیچ خیره شدم. ناگاه عمو خسرو زمزمه را شروع کرد: زیبا هوای حوصله ابری است… چشمی از عشق ببخشایم تا رود آفتاب بشوید...
آخرین حرفامون: