حدود دوسال قبل یکی از فروشگاههای معروف اینترنتی از من برای بهبود فرایند بازاریابیشان کمک خواستند. حدود یک ماه برای مورد بازاریابی آنها وقت گذاشتم و در نهایت یک گزارش آماده کردم.
طبیعتا چون قبلا کار کم پیشنهاد میشد مجبور بودم معمولا پول را به صورت کامل بعد از تحویل همه چیز بگیرم. اتفاقا روزی که میخواستم فاکتور آن فروشگاه را بنویسم در خانه یکی از فامیلهایمان مهمان بودم. از آن حاجی بازاریهایی که به فامیل بودن با آنها میبالی، زرنگ و کار بلد. وقتی قیمتی که نوشته بودم را دید گفت به هیچ وجه نباید با این قیمت معامله کنی. و شروع کرد به گفتن اینکه در این دور و زمانه این پولها چیزی نیستتند و باید چند برابر قیمتی که نوشتی را بنویسی. خلاصه وسوسه شدم. برای رعایت جانب احتیاط، نصف قیمتی که او گفته بود را در فاکتور نوشتم که تقریبا ۵ برابر چیزی بود که قبلا میخواستم طلب کنم.
فردای آن روز برای ارائه گزارش به محل استقرار آن فروشگاه رفتم. جای بزرگی بود با کلی وسایل و تجهیزات. آنجا را که دیدم مطمئن شدم پول را خواهم گرفت. جلسه برگزار شد و من گزارش را ارائه دادم. بنظر همه راضی بودند. وقت پرداخت که رسید نگاهی به قیمت کردند و گفتند چون جمعه است فردا پرداخت میکنیم.
آن پول شنبه پرداخت نشد، یعنی هیچوقت پرداخت نشد. اما هیچوقت هم حسرت پرداخت نشدنش را نکشیدم. میدانم، زحمت کشیده بودم. حقم بود که پول میگرفتم، و اگر آنها فکر میکردند مقداری که درخواست کردهام زیاد است میتوانستند بگویند تا در مورد قیمت تجدید نظر کنم ولی با این حال حسرت پرداخت نشدن را نکشیدم.
یکبار در یکی از نوآوردگاهها کارفرینی محلی در مورد کسب و کاری که راه انداخته بود حرف میزد. آن روز حرفی زد که تا آخر عمر در گوشم میماند. به قول ابولفضل گوش آویز است. گفت:
تنها وقتی میتوانید درآمد کسب کنید که بدانید آنقدر کار کردهاید که لایق داشتن و دریافت پول هستید.
شاید گفتهی او بدیهی باشد ولی به سادگی یادمان میرود. وقتی با این منطق نگاه میکنیم میفهمیم اکثر افرادی که کار میکنند ولی در نهایت غر میزنند چون پول در نمیآوردند بخاطر این است که لایق دریافت پول نیستند. آن روز من لایق چیزی که درخواست کرده بودم نبودم. برای همین از آن روز به بعد وقتی کاری میکنم تا جایی ادامه میدهم که مطمئن بشوم آن ارزشی که میخواستم بوجود بیاید، حتما بوجود آمده است. در غیر این صورت لایق هیچ چیز نخواهم بود. این تجربه ای است که با از دست دادن چند میلیون تومان یاد گرفتم، ولی آنقدر با اهمیت است که هیچگاه حسرت از دست دادن آن پول را نخوردم.
0 دیدگاه