ضربه اول و آخر به رقیب

وقتی می‌شنویم “خردمند کسی است که از همه می‌آموزد” و بعد نگاهی به جمله ی “هیچ چیز مانند سر بریده‌ای بر روی تیرک نمی‌تواند موجب اطاعت شود” می‌اندازیم می‌فهمیم که انگار باید از این پند چیزی بیاموزیم. یا عبرت از گذشتگان و کسانی که چنین بودند، و فهمیدن اینكه نه نباید اینگونه بود یا قبول كردن كردن و فكر كردن به آن، كه در هر دو صورت یاد گرفته‌ایم. من جزء آن دسته هستم که دوست دارم قبول كنم.

در طول تاریخ غیر از موارد اندك، قدرت بدون بكار بستن صفات بد بدست نیامده است. غیراز آن همیشه کسانی بودند که می‌خواستند قدرت را از چنگ دیگری در بیاورند و اندک اوقات بدون استفاده از صفات بد قدرت در دست مانده است.

نه نمی‌خواهم در مورد دولت‌ها و سرزمین‌ها حرف بزنم، بیخیال آن‌ها شوید، یا حداقل در خلوتتان به آن‌ها فکر کنید، من سوادشان را ندارم. شاید کمی از کسب و کارها بدانم و بخواهم در مورد آن‌ها چیزی بگویم. اگر می‌خواهید در کسب و کار قدرتمند شوید باید کمی صفت بد به گردن بگیرید.

صفت‌های بد ابلهانه مثل کم فروشی، فریب مشتری و این‌ها نه، باید مشتری را دوست داشت. (کم فروشی را یکی از دلایل عقب ماندگی ایران از جاهایی می‌دانم که آرزوی رفتن به آنجاها را داریم.) منظورم صفتهای بد در مقابل رقیبهایی است که فکر می‌کنید کار اشتباه را انجام می‌دهند و می‌خواهند قدرت را از دستان شما بگیرند.

البته غیر این دسته از رقیب‌ها، که بیش از رقیب دشمن محسوب میشوند، تعدادی رقیب هم در راهی که ما دوست داریم قدم بر می‌دارند. معمولا خوب است با این‌ها متحد شویم! البته با ضعیف ترهایشان، قوی‌ها هیچگاه اجازه بزرگ شدن نمی‌دهند و در صورت احساس خطر سر زیر آب می‌کنند. (مطمئن شوید متحدهایتان توانایی تكیه بر جایگاهی كه هم اكنون دارید را دارند، در غیر این صورت بهایی به آن‌ها ندهید، چون خیلی ضعیف‌ها تنها منابعتان را تلف می‌كنند.)

غیر از این پرانتزها می‌خواستم چیز دیگری بگویم. اینكه باید حواسمان به رقیب‌های دشمن مانند باشد! دست آنها را نباید گرفت و اگر چنین شد باید حساب شده واز قبل بررسی شده باشد.

و جان کلام؛ اگر ضربه‌ای خوردید در پاسخ چنان ضربه‌ای وارد کنید که دیگر نتوانند روی پایشان بایستند، چه برسد بخواهند ضربه متقابل وارد كنند!

اما اگر ما طرف ضعیف قضیه باشیم چه؟! خب در این صورت نباید انتظار رفتار خوب از طرف مقابل داشته باشیم. باید بدانیم قرار است از سوی قوی‌ترها ضربه بخوریم. اما می‌توان برای این هم راهكار پیدا كرد. راهکار همان ضربه زدن است. باید به رقیب‌های قوی چنان ضربه بزنیم كه نتوانند روی پای خود بایستند، غافلگیرشان كنیم، نابودشان كنیم. مصداق میخواهید؟! داستان نوکیا و سیب گاز زده.

پس یادمان باشد با رقیب مهربان نباشیم، یا محتد شویم و بگوییم چه كار باید كند یا با خاك یكسانش كنیم.

در ادامه:

0 دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *