کاغذ برای من تنها دوستی بود که دست هایش را زیر چانه اش گذاشت و همیشه توانست و خواست که حرف دل بشنود، بنابراین از وقتی که حرفی برای گفتن بود و گوش هایی برای نشنیدن شروع کردم به نوشتن روی کاغذ.
اینگونه بود که بخشی از کتاب خانه ام پر شد از کتاب ها و دفترهایی با حاشیه نوشته های فراوان که لایشان پر است از چرک نویس هایی که هیچگاه نخواستم مرتبشان کنم، زیرا نوشتن هرچقدر هم لذت بخش باشد به سان هر کار دیگری نیاز به انگیزه دارد. فکر می کنم این انگیزه با بیان از طریق زبان ایجاد نمی شود، چون بنظرم بیشتر اوقات وقتی حرف های توی کاغذ را به دیگران میزنی، می شنوند چون که می خواهی بشنوند، در مقابل کسی که آنها را می خواند، می خواند چون که می خواهد بخواند. این شد که یک سال پیش تصمیم گرفتم وبلاگی ایجاد کنم تا این چرک نویس ها و آنچه که بعدها خواهم نوشت را در آنجا پاک نویس کنم تا شاید خوانده شوند و چاشنی انگیزه به این لذت اضافه شود. به دلایل مختلف تعویقی طولانی در عمل به این تصمیم اتفاق افتاد. اما بالاخره بعد از یک سال، سنگینی ساخت دفتری مجازی برای نوشتن را از دوشم برداشتم.
آنچه در اینجا نوشته خواهد شد دغدغه و فکرهایی اند که درگیرشان هستم و سعی خواهم کرد هر هفته حداقل یک مطلب برای انتشار آماده کنم. می دانم این مطالب نمی توانند مفید باشند ولی امیدوارم برای همراهانم سرگرم کننده باشند.
پی نوشت: خیلی پیش می آید که “عاشقانه” بنویسم. این عاشقانه ها الهام گرفته از اتفاق هایی اند که بیشترشان خوشبختانه یا بدبختانه برای من اتفاق نیفتاده اند چون به دلایلی که دارم بسیار سعی می کنم تا حد امکان اتفاقات خودم را در این عاشقانه ها دخیل نکنم. بنابراین عاشقانه ها شاید گویای حال و هوایی باشند که من در زمان نوشتن دارم یا دوست دارم داشته باشم، ولی گویای اتفاقات زندگی ام نیستند.
سلام، این نوشته یک «دیدگاه» است.
برای پاک کردن یا ویرایش یک دیدگاه، باید وارد بخش مدیریت شوید، سپس به بخش دیدگاهها بروید٬ در آنجا میتوانید دیدگاهها را ویرایش و یا پاک کنید.
Aliii bood aqa fardad…
دیدنت اسمت خیلی برام لذتبخش بود… راستی هنوز مداد رنگیت دسته منه! 🙂
همچون همیشه که با پاره ای از کاغذ هایت بودم با وبلاگت هم تا عمر دارم خواهم بود.
باعث افتخار و خوشحالی بی اندازه ی من خواهد بود.