چندوقت پیش به عنوان استراتژیست محتوا، افتخار همکاری در یک رویداد كارآفرینی، با یک شرکت سرمایه گذاری بزرگ، که بهتر است نامش را نگویم، داشتم. قبل از قضاوت بگویم كه این توضیح بخاطر آشنایی با محیطی بود كه میخواهم خاطره را در آن تعریف كنم.
روز اول رویداد در كارگاه یكی از مربیها، شركت كنندهای پرسید: از كجا بدانیم كه ایدهی ما دزدیده نمیشود؟! سوالی که معمولا تازه واردها میپرسند و حق هم دارند.
این چیزی بود كه چند سال پیش برای من هم سؤال بود و با خواندن و شنیدن توانستم به پاسخ برسم. برای همین خیلی دوست داشتم من هم در بحث سهیم باشم، پس با كسب اجازه از مربی شروع كردم به حرف زدن و به نوعی پاسخ دادن به آن دوستمان. یكهو دیدم از انتهای سالن كادر اجرایی بال بال میزنند. مدیر رویداد سراسیمه رسید و وسط حرف هایم پریدند و با صدای بلند میگفتند كه بیا كار داریم! من هم با نگرانی عذرخواهی كردم و زود خودم را به كادر اجرایی رساندم و پرسیدم كه چه شده است؟! كه گفتند یادمان رفت…
من هم مثل شما فكر میكنم منظورشان این بود كه خفه شو(!)، البته به سبك شركتهای دانش بنیان. با آن تكاپویی كه دوستان میكردند خوشحالم كه صحبتم را ادامه ندادم، چون بنظر میرسید قرار است آبروی رویداد را به تنهایی با سخنان نابهنگامم بصورت یک تروریست انتحاری منفجر کنم. برای همین چون هنوز دوست دارم این سؤال را پاسخ دهم ترجیح دادم آن را در اینجا بگویم تا اگر قرار است آبرویی برود از جایی برود كه چندان آبرویی هم ندارد.
من مثالی دارم كه بیشتر اوقات در پاسخ این سؤال میگویم. داستان كتاب و نویسنده.
فرض کنید آنتوان اگزوپری در یک مجلس حضور دارد که همهی مهمانانش نویسندهاند. او شروع میکند به حرف زدن و میگوید من میخواهم داستانی در مورد پسر بچهای بنویسم كه در سیارهای بسیار كوچك زندگی میكند، او خود را به زحمت زمین میرساند و با یك خلبان كه در بیابان سقوط كرده است ملاقات میكند و با او در مورد سفرش حرف میزند و…
چه تضمینی وجود دارد داستان اگزوپری در آن مهمانی دزدیده نشود؟!
قبل از هر چیز بگویم به هر حال در آن مهمانی کسانی وجود دارند که علاقهای به نوشتن رمان ندارند، شعر میگویند، فلسفی مینویسند، مقاله علمی مینگارند و غیره. و از سوی دیگر احتمالا تعداد اندکی از رمان نویسها در همان ژانری مینویسند که اگزوپری مینویسد، برخی جنایی مینویسند، دیگری عاشقانه میگوید، یکی دیگر سیاسی و غیره.
حال بیاید فرض کنیم در آن جمع اندک کسانی هم هستند که از ایدهی اگزوپری خوششان آمده است و میخواهند آن را بدزند.
در این بخش داستان چیزی وجود دارد که خیلی وقتها آن را نادیده میگیریم.
ایده برای کسی است که آن را بهتر را عملی کند .شاید واقعا این داستان فرضی اتفاق افتاده باشد و تعدادی از افراد ایدهی تولستوی را دزدیده باشند ولی امروز هیچ اسمی از آنها نیست یا اصلا شاید ایدهی شازده کوچولو را تولستوی دزده باشد ولی امروز ما شازده کوچولو را متعلق به تولستوی میدانیم و علت همهی اینها این است که او بهتر از هر کس دیگری آن ایده را به داستان تبدیل کرده است.
از سوی دیگر ما در مورد کارآفرینی حرف میزنیم. کارآفرین میخواهد دنیا را به جای بهتری تبدیل کند. پس بهتر است ایدهاش را بگوید، در این صورت یا خود آن را انجام میدهد و یا کس دیگری آن را بهتر انجام میدهد. در نهایت او به مافوق هدفش، دنیا را به جای بهتر تبدیل کردن، رسیده است.
پس ایدههای خود را قایم نکنید، یک کارآفرین هیچوقت اینکار را نمیکند. با گفتن ایدههایتان نظرهای جدید میشنوید که میتوانند به شما کمک کنند یا چیزهای مزخرفی میشنوید که آنها را در ایدهتان راه نمیدهید، قبل از اینکه خودتان به این مزخرفات فکر کنید.
یادتان نرود که ایده برای کسی است که آن را بهتر اجرا کند و معمولا هیچکس غیر از صاحب ایده نمیتواند به خوبی از عهدهی آن بر بیاید.
در آخر بعد از همهی این وراجیهایم میخواهم بگویم ایدهها ارزشی ندارند، این آدمها هستند که ارزش دارند. مثلا اگر استیو جابز وارد دنیای تکنولوژی نمیشد و اپل را نمیساخت قطعا جای دیگری اثری میگذاشت به بزرگی همین کاری که کرده است.
اف فکتور ها (f-factors) چه چیزهایی هستند؟ ( بررسی وب سایت ریتینو )
قراره وب سایت ریتینو رو بررسی بکنیم و همینطور بدونیم اف-فکتور ها یا f-factors در بازاریابی چی هستن و چه ربطی به ریتینو دارن.
0 دیدگاه