پیشنهادی برای مدیر های بی‌لیاقت‌

اِهِم اِهِم: یا مثلا یک عده توانایی زمین زدن سازمان، در بلند مدت و گاه کوتاه مدت را دارا هستند. مِن جمله می‌توان به کسان وسط اشاره کرد. مثل وزیرها، مدیرهای میانه و غیره. این‌ها بین دو چیز قرار دارند؛ بین بلند پایه و فرو مایه و این دو یعنی همه چیز و اشتباه در آن یعنی...

باطن: ندیدن آسان‌تر از تار دیدن

    آیا آنقدر یاد گرفته‌ام که بگویم هیچ چیز آن طوری نیست که می‌بینم، می‌شنوم و لمس می‌کنم؟! و هیچ چیز آن طوری نیست که فکر می‌کنم و حتی آن طوری نیست که با تمام وجود حس می‌کنم؟! همیشه فکر می‌کردم یاد خواهم گرفت و خواهم فهمید. سال‌ها گذشت، من یاد گرفتم و فهمیدم...

لفظ “من” در کسب و کار

یكی از چیزهایی كه بیشتر اوقات باید در كسب و كار نادیده گرفته شود لفظ “من” است. با اینكه اغلب كسانی كه با آن‌ها سر و كله می‌زنم كسب و كار می‌دانند ولی هنوز می‌شونم كه از این لفظ استفاده می‌كنند و هنوز  می‌بینم كه این لفظ بر افكارشان تاثیر دارد. مثلا وقتی...

چرا گاهی اوقات حسش نیست و گاهی اوقات هست؟!

یکی از بدیهای این دنیای بی‌در و پیکیر اینکه بیشتر اوقات “حسش نیست”. من نمی‌فهمم چرا بعضی وقتا حسش هست بعضی وقتا هم نیست. اصلا متغییرهای این ماجرا چی‌ان؟! به عبارت دیگه کی حسش هست؟! می‌خوابی سر حال بیدار میشی، حال خوب، بعد یه جوری گند زده میشه به روز که...

انتخابات: من كور نیستم فقط میخواهم عمل كنم!

انتظارشان با لمس باسن و سطح به پایان میرسد و زود میپرسند، رای میدی یا نه؟! و من که هیچ علاقه‌ای به جر و بحث‌های بی‌سر و ته ندارم گاهی مجبور می‌شوم چیزی بگویم. اینبار می‌خواهم چیزی برای آن جامعه‌شناس‌طورهایی که برمی‌گردند و می‌گویند اینجور بحث‌ها جامعه را جلو می‌برد (و...