ساعتی که با ما خوب تا کرد

اولین روز بهار بعد از مادربزرگ بود. کمی از درخت‌های حیاط خانه مادربزگ دلخور بودم که چرا بدون او شکوفه دادند. البته درخت‌ها گفتند بله، چنین است رسم...

همین طوری ها

یک قطره اشک از بُغضی اَخته

چطور می‌توان از زبان اشک رخیته شده از بغضی اخته حرف زد؟ نمی‌خواهم بگویم سخت است، فقظ بنظرم اشتباه است چون هیچگاه زبان آدمیزاد با زبان آن اشک یکی نبوده....