سالوادور دالی میگفت سورئالیسم را نباید نقد کرد، اگر خواندنی است فقط باید خواند؛ اگر دیدنی است فقط باید دید و اگر شنیدنی است فقط باید شنید. نباید آن را قضاوت کرد، چون کاری مضحک و بیفایده است.
من گاها سعی میکنم این دیدگاه را تعمیم دهم به همهی مکتبهای هنر و سعی میکنم هنر را قضاوت نکنم. یا حداقل موقع خواندن نقد و قضاوتی، از دیدگاه ارسطو به قضیه نگاه کنم، بخوانم ولی آن را نه رد کنم و نه قبول.
فکر میکنم وقتی اثر هنری را نقد میکنیم و دوست داریم آن نقد را تحمیل کنیم به مخاطب، هنوز هنر را آنطور که باید درست درک نکردهایم. بنظرم نقد هنر صرفا از دیدگاه خود منتقد و نه تحمیل کردن آن به دیگران قابل تحمل است اما در غیر این صورت خستهکننده است و مضحک. واقعیت این است که بیان منظور هنرمند از چیزی که ساخته است، بشدت ناامیدم میکند. فکر میکنم هنرمند باید منظورش را با خود به گور ببرد و بگذارد دیگران هر طور که دوست دارند آن را قضاوت کنند. چه معنی دارد هزاران قضاوت را به یک قضاوت محدود کنیم؟ آیا این توهینی به هنر و کوچک کردن آن نیست؟ من ترجیح میدهم در یک اقیانوس غرق شوم تا اینکه در یک گودال گل آلود آب کف پاهایم را خیس کنم.
شاید تماشای این فیلم تمرینی باشد بر قضاوت نکردن هنر. “دستینو” به معنی سرنوشت، ساختهی سالوادور دالی و والت دیزنی است. کاری که برای سالها به دلایل نامعلوم ناتمام ماند و بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال، از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۳، زمانی که هیچ یک از سازندهها زنده نبودند، پروژه تمام شد. این انیمیشن در همان سال اکران بنده جایزه اسکار شد. گفته شده است که موضوع دستینو در مورد عشق زمان به یک زن فانی است.
اگر با با بنظر من موافق نیستید حداقل سعی برای یکباربه توصیه سالوادور دالی گوش دهید و نقد هنر را کنار بگذارید.
پینوشت: در ابتدا، عنوان این بلاگ پست «یک کار مضحک: نقد هنر» بود. اما نظری که فرشاد نوشت بخوبی کم توجهی من به تفاوت دو کلمهی نقد و قضاوت را معلوم کرد. ولی این اشتباه را در داخل متن اصلاح نکردم تا هر چند کم ولی باعث بشود من و مخاطبهای دیگری که مثل من به این قضیه توجه نکردهاند، حواسمان را برای مواردی مثل این جمع کنیم.
فرشاد در نظرها نوشته است که:
با قسمت دومش موافقم که میگه نباید نقد رو تحمیل کرد اما اینکه میگه نباید نقد کرد نه چون انسان همیشه در حال نقد کردنه مثلا تو که الان این متنو نوشتی داری نقد کردن رو نقد میکنی. اما نقد با قضاوت خیلی فرق داره
نقد یعنی یه کاری رو از جهت تمام افکار و فرضیه ها باز کنی اما قضاوت یعنی یه کاری رو از تمام جهات به افکار و فرضیه های خودت محدود کنی.
با قسمت دومش موافقم که میگه نباید نقد رو تحمیل کرد اما اینکه میگه نباید نقد کرد نه چون انسان همیشه در حال نقد کردنه مثلا تو که الان این متنو نوشتی داری نقد کردن رو نقد میکنی. اما نقد با قضاوت خیلی فرق داره
نقد یعنی یه کاری رو از جهت تمام افکار و فرضیه ها باز کنی اما قضاوت یعنی یه کاری رو از تمام جهات به افکار و فرضیه های خودت محدود کنی.