سؤال کردن یا پاسخ دادن ، مسئله این است

سؤال کردن یا پاسخ دادن ، مسئله این است.

شاید آنچه در ادامه درباره « سؤال کردن یا پاسخ دادن » خواهد آمد ارزش خواندن نداشته باشد ولی برای من ارزش نوشتن دارد. چون به هرحال هر چیزی را که اینجا می‌نویسم بخاطر این است که برای مدتی ذهنم را درگیر کرده. بنابراین پیشنهاد می‌کنم اگر هیچ کار دیگری برای انجام دادن ندارید، این بلاگ پست را بخوانید.

چند وقت پیش سری به فیسبوک زدم، حساب کاربری که برای بیش از پنج سال است که راکد مانده. شروع به خواندن گفت و گوهای خودم با دیگران کردم. واضح بود که حداقل در نوع گفت و گو کردن تغییرات قابل توجهی از آن موقع تا به امروز کرده‌ بودم.
چیزی که کاملا در این گفت و گوها محسوس بود و مرا متعجب کرد این بود که چقدر قبلا برای سوالات پاسخ بلد بودم. البته که غالبا آن پاسخ‌ها با عینک امروز نادرست و مضحک بودند. ولی به هرحال طرف مقابل را ناامید نکرده بودم و برای هر چیزی یک نسخه پیچیده بودم. مطمئن هستم که مطالعه آن روزهایم به اندازه امروز نبود. حتی مطمئنم گستره‌ی ارتباطم با اجتماع هم به اندازه امروز نبود و در پی آن تجربه کمی داشتم. پس من آن همه جواب را از کجا و با چه رویی می‌دادم؟ بنظرم گذشته شرم آوری است.

اما هنوز چیزی از این شرم کم نشده است. این روزها هم برعکس گذشته اگر کسی سوالی از من بپرسد، نه تنها پاسخی نخواهد گرفت بلکه بدتر گمراه خواهد شد. چون من مشتاق‌تر از فرد سوال کننده که در انتظار جواب است، چندین و چند سوال دیگر را به پایش خواهم بست. در چنین شرایطی همیشه حس می‌کنم که بجای پاسخ دادن و رسیدن به نور، با هر سوالی در تاریکی فرو می‌روم و سوال کننده را هم با خود به این تاریکی می‌کشانم. گاها نگاه سؤال کننده که با هر سؤال اضافه‌ی من ناامیدتر می‌شود، مرا خجالت زده می‌کند و تصمیم می‌گیرم دیگر حرفی نزنم. چون نظر می‌رسد برای خلاص شدن از این تاریکی باید تلاش زیادی کرد و این مسئله ناامید کننده بنظر می‌آید.
اگر تنها برای یک یا دو موضوع این چنین بودم مشکلی نداشت ولی تقریبا تمامی سؤالات مرا به عمق تاریکی فرو می‌برند، چون بطور باور نکردی برای هر سؤال تعداد زیادی متغیر پیدا می‌کنم که دوباره سؤال ایجاد می‌کنند و تعدادشان آنقدر زیاد است که مغزم توانایی پاسخ به غالبشان را ندارد.
آیا نا امید نکردن دیگران با پاسخ سطحی و غالبا غلط، کار درستی است یا نا امید کردن آن‌ها با رو یه رو کردنشان با واقعیت؟

سؤال کردن یا پاسخ دادن ؟ شاید جواب سؤال بالا مشخص باشد. جواب درست را بده و دیگران را نا امید نکن. اما با این همه متغیر اصلا چطور می‌توان تضمین کرد که پاسخی درست است یا نه؟ بنظرم امکان ندارد.

نمی‌دانم پاسخ دادن بهتر است یا سوال کردن ولی در این لحظه فکر می‌کنم که دنیای سوالات سخت‌تر از دنیای پاسخ‌هاست.

فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
خاطرات سانسور شده ؛ دروغ هایی شیرین یا گمراهی ناخواسته؟

در ادامه:

نتیجه ای یافت نشد

صفحه مورد نظر شما یافت نشد. جستجوی خود را اصلاح کنید، یا از ناوبری فوق برای یافتن پست مدنظر استفاده نمایید.

0 دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *