زندگی، یک جان کندن تمام معنا برای رسیدن

یکی از چیزهایی که در مورد زندگی دوست دارم این است که هیچوقت احتمال هیچ چیز صفر نیست. در مورد آدم‌ها اعتقاد دارم که هیچکس بازنده به زمین نیامده است. اصلا اگر کسی بازنده است، چرا باید زندگی را بازی کند؟ کدام آدم از قبل باخته‌ای برای بازی به میدان خواهد رفت؟ خوب نیست با مرگ این بازی مزخرف را پایان بدهد؟

من فکر می‌کنم همیشه احتمال رسیدن وجود دارد، هر چند کم. و بنظرم دقیقا برای همین احتمال کم باید سگ دو زد و زندگی کرد. زندگی برای من یک جان کندن تمام معنا است برای رسیدن. شاید جایی که می‌خوام بروم دور بنظر بیاید، که هست، اما همیشه احتمال رسیدن وجود دارد و این شیرین‌ترین قسمت این بازی است.

در ادامه:

برای مرگ بهرنگ

متاسفم که نمی‌توانم زمان را همچون یک دره پایین بروم یا مثل یک کوه بالا برومتا تو را آنجا ببینمکه خوشحال هستی و شاید ناراحت یا بی‌حوصله،با تمام صفت‌های یک...

ساعتی که با ما خوب تا کرد

اولین روز بهار بعد از مادربزرگ بود. کمی از درخت‌های حیاط خانه مادربزگ دلخور بودم که چرا بدون او شکوفه دادند. البته درخت‌ها گفتند بله، چنین است رسم...

0 دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *