پیش نوشت و غُر زدن: از زمانی که بازاریابی را شروع کردهام، همیشه مکالمات ناموفقی در توضیح با آنچه انجام میدهم داشتهام. گاه افراد هیچ چیز از بازاریاب و بازاریابی نمیدانند، یا آنچه میدانند اشتباه است. بعد از توضیحات من آنها گاه کلهشان را به نشانهی اینکه فهمیدهاند تکان میدهند اما من نمیفهمم که واقعا فهمیدهاند یا نه.
شاید بگویید بغل آن بازاریاب صاحب مرده یک مشاور هم بچسبانی شاید بفهمند، ولی از کلمهی مشاور بدم میآید. در ذهن من مشاور کسی است که بر صندلیاش تکیه داده است و نمیتواند کاری برای خود بکند. اما زندگی خرج دارد و برای اینکه دخلش را پر کند پندهایی میدهد به کسانی که حال ندارند چند ورق کتاب بخوانند.
من مثل آنها لم نمیدهم روی صندلیام و برای خرج زندگی کار نمیکنم. یعنی میکنم، ولی پول از اولویتهای من نیست.
فکر میکنم کار کردن برای خفه کردن صدای قار و قور شکم از بدترین نفرینهایی است که کسی میتواند دچارش شود.
بگذریم.
«بازاریاب چه کار میکند؟!» را گوگل کنید تا برایتان بیشمار لینک بیاورد و هر یک دارای هزاران کلمه که چنان زیبا در کنار هم ردیف شدهاند که با خواندنشان تنها شاید از آهنگ کلمات لذت ببرید. حداقل من هیچ درک و تصوری از آنچه آنها در مورد بازاریاب میگویند، ندارم. گاهی بعضی از آنها آنقدر مه آلود و نامفهوم است که به فکر فرو میروم که شاید بهتر است در مورد بازاریاب بودنم تجدید نظر کنم.
اصل مطلب: پیشنهاد میکنم برای اینکه بطور کامل و علمی به این مفهوم تسلط پیدا کنید ویدئو من در مورد «بالاخره این بازاریابی لعنتی چیست؟» را تماشا کنید:
حالا که ویدئو را تماشا کردید دوست دارم بگویم که من بغیر از تعریفی که در ویدئو گفتم، این تعریف بازاریابی را هم واقعا دوست دارم:
من بازاریابی را بعهده گرفتن قسمتی از طراحی محصول، ترویج محصول و راضی نگه داشتن مشتری میبینم.
طراحی
پیشتر نوشتم چرا محصولی فوقالعاده نباشد کسی آن را نمیخرد. (اگر “تلیغ سنتی مرده است. این روزها چطور باید بفروشیم؟” را نخواندهاید میتوانید از اینجا مطالعه کنید.)
از وظایف بازاریاب کمک به طراحی یک محصول فوقالعاده است. هزینهی طراحی یک محصول فوقالعاده، در بلند مدت بسیار کمتر از ساخت و به امید به فروش رفتن یک محصول خوب است.
پس یک بازاریاب باهوش پیش از هر کاری، کمک میکند یک محصول فوقالعاده طراحی شود. البته این شرط لازم (نه کافی) برای موفقیت محصول است.
ترویج
بنظرم ترویج کلمهی درستی در تعریف بازاریابی است چون مرزهای بازاریابی را گشترش میدهد و نشان میدهد بازاریابی فقط برای محصول انجام نمیشود و میتوان آن را برای تفکر و عقیده هم به کار برد.
در بازار شام این روزها محصول معرکهی شما به راحتی نادیده گرفته میشود، نه بخاطر اینکه کسی نخواهد آن را ببیند، بلکه در این بازار شلوغ گم میشود. پس باید برای ترویج محصول تلاش کرد تا دیده شود. وقتی دیده شد، فوقالعاده بودن شروع به کار میکند و مشتریها را به سمت شما میکشاند.
راضی نگه داشتن مشتری
همهی ما شنیدهایم که نگه داشتن مشتری از بدست آوردن مشتری به مراتب کم هزینه تر است.
راضی نگه داشتن مشتری یک سرمایه گذاری است. بسیاری بعد از فروش بیخیال مشتری میشوند و آن را به امان خدا میسپارند ولی فرض کنید یک مشتری را در طول استفاده از محصول راضی نگه دارید، آیا آن مشتری به راحتی حاضر خواهد بود تا محصول شما را با محصول دیگری جایگزین کند؟!
انسانها زیاد با «تغییر» رابطه خوبی ندارند و مشتری تا وقتی چیزی اذیتش نکند دوست ندارد چیزی را تغییر دهد.
بازاریابی از همان لحظهی رسیدن ایدهی محصول به ذهن تا زمانی که مشتری محصول را دور میاندازد و حتی بعد از آن هم ادامه دارد.
اگر میخواهید عمیقتر با مفهوم بازاریابی و بازاریابی آشنا بشوید، پیشنهاد میکنم مطلب پایین را بخوانید:
تفاوت بازاریابی و فروش چیست؟
سلام فرداد جان ، (دوست قدیمی )
چند تا از نوشته هات رو خوندم ، تبریک میگم قلم خوبی داری
و چون دست گذاشتی درست جایی که منم مشکل دارم گفتم کامنت بزارم ( مشکل همون بحث در مورد فهموندن ماهیت و کار بازاریابی هست )
منم همین مشکل رو دارم ، هیچ وقت نشده اونجوری که میخوام بازاریابی رو به مردم بشناسونم . به قول استاد عزیز دکتر محمد فاریابی ما هستیم تا ایمان به بازاریابی رو بیشتر کنیم همیشه ذهنم درگیر این بود چجوری با افکار منفی مردم در مرد این کلمه مبارزه کنم
امیدوارم همیشه موفق و شاد و پر کار باشی .آرزوی بهترین ها دارم برات رفیق قدیمی
اینکه بگیم کار بازاریاب طراحی محصوله، به نظرم خیلی درست نیست
شاید بازاریاب مشتری رو خوب میشناسه اما از سایر فرآیندهایی طراحی محصول آگاهی نداره
بهتره بگیم بازاریاب هم باید در طراحی محصول اطلاعات به دست آمده رو انتشار بده
بهداد جان،
تا حدی قبول دارم و جمله رو اصلاح میکنم، شاید صحیحتر باشه که بگم بازاریاب باید در طراحی محصول دخیل باشه.
سلام
بازاریابی در جامعه ما معنی همان ویزیتوری را می دهد در حالی که اشتباه است و این باور غلط باعث شده تا جای خالی نبود بازاریاب در در خیلی از شرکت ها حس شود و تقریبا زمان های بحرانی موفق نبود در فروش یک شرکت خودش را نشان می دهد و بیدرنگ بدنبال حل این موضعی هستند که دلیل این همه مشکل در فروش ناموفق چیست.
تاحدی به این مسئله مرتبط هست که سطح دانایی جامعه از فرایند تجارت و اصطلاحات فروش و بازااریابی به شدت پایین هست.
من با اون قسمت نوشته تون واقعا کیف کردم من هم همین فکرو در مورد مشاور بازاریابی دارم.تحلیلتون عالی بود
ممنون از شما بابت نشر این مقاله.
ممنون دانیال عزیز.
دارم سعی میکنم که تا حد امکان به کسایی که چیزی در مورد بازاریابی نمیدونن توضیح بدم که بازاریابی چیه. نه بخاطر خیرخواهی، بیشتر به خاطر اینکه خودمو از توضیحات اضافه خلاص کنم. 😀
یه ویدئو هم در همین باره دارم میسازم که بزودی قراره منتشرش کنم. حتما برای تو هم ایمیل میکنم که نظرتو بگی.
ممنون فرداد جان عالی بود و چقد ازتون انرژی گرفتم