توی زندگیم بغیر از مطالعه و تلاش برای شغلم، کارهای دیگهای هم میکنم و بعضیهاشون بیشتر از شغل برام اهمیت دارن. سعی میکنم هر روز اونها رو انجام بدم. دوست دارم چندتاشو با شما شریک بشم.
کتاب خوندن:
بخاطر شغلم خواسته یا ناخواسته باید هر روز خیلی چیزها بخونم، از مقالات تا کتابهای مربوط بگیر تا اخبار و کمپینهای توییتری و اینستاگرامی. اما این وسط سعی میکنم هر روز حداقل ۱۰ صفحه از کتابهایی بخونم که مربوط به حوزهی فعالیتم نیستن مثل رمانها، نولها، کتابهای شعر و تاریخ و… .
ترکیب تخیل و کتاب جادوییه. با کتاب من هر کجا که بخوام میرم، از مصر باستان تا خیابونهای پاریس. هر کسی که بخوام میشم از جنایتکار مضطرب تا دلباخته و عاشق. کتاب خوندن باعث میشه خلاقیت من رشد کنه.
درضمن با خوندن کتاب چیزهای بیشتری برای فکر کردن دارم. اینجوری جهانبینی هم تقویت میشه.
چیزی که برای من ثابت شده اینه که مطالعه نامربوط به حوزهی فعالیت، جدا از تاثیر اون توی بخشهای دیگهی زندگی، اثربخشی در شغل رو افزایش میده.
برای همینه که اگه یه روز کتاب نخونم احساس گناه میکنم. چون در حق خودم بیانصافی کردم.
میگن ما اندازهی عمقی که لحظاتمون دارن زندگی میکنیم، نه مجموع لحظهها. یه جورایی فکر میکنم با کتاب میتونیم زندگی ابدی رو تجربه کنیم.
موسیقی نواختن:
روزهاست که میشینم در این مورد ساعتها مینویسم و پاک میکنم، اما هربار تنها چیزی که من رو راضی میکنه صفحهی سفیده. فکر میکنم موسیقی وسیعتر از کلامه و بیانش با کلمات شاید مخاطب رو دچار سوتفاهم بکنه.
همهی چیزهایی که این روزها درباره موسیقی فکر کردم توی یه جمله جا میشه: موسیقی کیمیاست.
یه بار توی مهمونی یه پیرمرد بهم گفت: «برای پیریت ساز یاد بگیر. ما به عشق که زنده ایم.». ما این روزها خیلی پیرتر از تعداد بهارهایی که دیدیم میشیم.
ورزش کردن:
از دور بنظر میرسه ورزش برای کساییه که میخوان بدن سالم و اندام خوبی داشته باشن. بطبع کسی هم که شغل سختی داره وقت این کارها را نداره.
بنظرم این نوع فکر اشتباهه.
چیزی که در مورد ورزش برای من مهمه ترشح هورمون آندروفینه. این هورمون که مورفین طبیعی هم بهش میگن، حالتون رو خوب میکنه. بعد از ورزش انتظار خستگی دارین اما این هورمون سرحالتون میکنه و باعث میشه با تمرکز و شدت بیشتری به کارهاتون برسین.
بیایین اینجوری به قضیه نگاه کنیم. مادهای وجود داره که به طور شگفت اگیز اثربخشیتون رو بالا میبره. برای بدست آوردن اون باید یه روز در میان، یه ساعت تلاش کنین. در ضمن این ماده ضرر که نداره هیچ، بلکه در راه بدست آوردنش به تعداد روزهای محدود عمرتون اضافه میشه. راستی یادم رفت بهتون بگم، بعد از یه مدت هم صاحب اندامی میشید که آرزوش رو داشتین.
بنظرتون چطور معاملهای میاد؟! اگه منصفانه است همین امروز توی نزدیکترین باشگاه به خونهتون ثبت نام کنین.
فقط حواستون باشه بعدش کمی بدنتون خسته میشه و کارهای سبک میتونین انجام بدین، پس بهتره آخر شب ورزش کنین تا آندروفین برای روزهای بعد ذخیره بشه.
توضیحات جداگونهای برای هر مورد نوشتم، اما توضیحاتی هم هستن که بین اینها مشترکن.
چیزایی که شمردم سرگرمیهایی هستن که برای بهتر شدن توی اونها تلاش میکنم. بهتر شدن اونها مساوی بهتر شدن من در شغله. جنگیدن در چند جبهه در حالی که پیشروی به سمت هدف را تندتر میکند، حس خوبی دارد.
اول نوشته گفتم اینها گاهی وقتا از شغل هم برای مهمترن. من شغلم رو دوست دارم. اما روزگاری توی شغلم غرق شدم و تنها چیزی که میدیدم اون بود و اینطوری زندگی من خراب شد. فکر میکنم گاهی اونقدر برای زندگی تلاش میکنیم که زندگی کردن یادمون میره و این برام قابل درک نیست. من دوست دارم از مسیر هدف هم لذت ببرم. ما یک زندگی بیشتر نداریم و تون اون فراموش کردن معنای زندگی غیرمنطقیه.
شاید اغراقآمیز باشه ولی هر شب که به رخت خواب میروم میدونم که دیدار با مرگ دلیل افسوس در من نخواهد شد. چون هر روز کارهایی میکنم که توی آخرین روز زندگی هم دوست دارم انجام بدم و این برای من یعنی: من زندگی میکنم.
شما هم لیستی از این عادتهاتون تهیه کنید و اگه دوست داشتین برام درموردش بنویسین.
اولن کاش بتونم منم این کارا رو که گفتی انجام بدم
دوما من به این لیست فیلم و شعر نوشتن خودمم اضافه میکنم ولی اینارم کاش بتونم انجام بدم
😊😊😊😊
یکی از چیزهایی که توی این سالها فهمیدم و بهش یقین دارم، ارادهی تویه…
بیتعارف و بیاغراق میگم، فرشاد تو تواناییهایی داری که میتونی باهاشون کارهای خیلی بزرگی انجام بدی.
درضمن ممنون که لیستت رو برای من نوشتی. حداقل میدونم که اینارو خیلی بهتر از من انجام میدی، مثل ورزش و کتاب خوندن 🙂