یک بمب زیر میزی است که دور آن کسانی نشستند که دوستشان دارید. با اینکه درباره آن بمب اطلاع دارید اما نمیتوانید هیچ کاری برای جلوگیری از اتفاقی که قرار است بیفتد انجام دهید. تنها توانایی تماشای ماجرا را دارید. دقیقا در این زمان درگیر حسی هستید که به آن تعلیق میگویند.
چند وقت قبل فرشاد (دوست دوران مدرسه بطور کامل، دوران دانشگاه و حتی سربازی؛ طوری که خودمان هم از از این همه سال ناخواسته کنار هم بودن متعجبیم؛ و البته از اولین خوانندههای وبلاگم.) در مورد مفهوم «تعلیق» در صنعت سینما چیزهایی به من یاد داد. این مفهوم بقدری جالب بود که بعد از برگشتن به خانه مجبور شدم زمانی را به گوگل کردن درباره این مفهوم بگذرانم.
تعلیق چیست؟
فرض کنید با شخص اول فیلم در حال گذراندن سیر روایی هستید که یکهو تیری به میخورد و او میمیرد. در اینجا اتفاقی که خواهد افتاد این است که با خوردن تیر برای مدت کوتاهی شوکه خواهید شد.
اما حالا فرض کنید که علاوه بر شخص اول فیلم، روایت داستان قاتل او را هم میبینید. میبینید که این قاتل به دنبال تهیه کردن اسحله برای کشتن شخص اول است، میبینید که به دنبال یک ساختمان برای مخفی شدن و تیر اندازی از آن است، میبینید که اسحله را تنظیم کرده و دست او هر لحظه به ماشه نزدیک و نزدیکتر میشود.
حال اتفاقی که خواهد افتاد این است که احتمالا با خوردن تیر به اندازه دفعه قبل شوکه نخواهید شد ولی برای یک مدت طولانیتر احساساتتان درگیر ماجرا خواهد شد. به این حالت «تعلیق» میگویند.
تلعیق زمانی اتفاق میافتد که در مورد موضوعی پیشآگاهی دارید در صورتی که بقیه از آن موقعیت خبر ندارند و در عین حال قدرت مداخله کردن در موضوع را هم ندارید.
شدت تعلیق کاملا به اهمیت موضوع بستگی دارد و موضوعی با اهمیت بالاتر مسلما تعلیق بیشتری دارید.
ظاهرا آلفرد هیچکاک استاد تعلیق است و فیلم سرگیجه او خوبترین نمونه برای این مفهوم است. همینطور فیلم راننده تاکسی ساخته مارتین اسکورسیزی که قبلا در مورد آن نوشته بودم هم از این تکنیک استفاده کرده. به علاوه فیلم تلقین ساخته کریستوفر نولان که عکس آن را در اول نوشته گذاشتهام هم جزء اینگونه فیلمهاست.
اما ابزار تعلیق چه چیزهایی هستند؟ با استفاده از دو ابزار «نظریه تناقض تعلیق» و «تعویق» میتوان شدت تعلیق را افزایش داد.
نظریه تناقض تعلیق
تعلیق زمانی رخ خواهد داد که از نتیجه اطمینان ندارید. در همان مثال بالا اگر بدانید که بهرحال شخص اول توسط قاتل کشته خواهد شد تعلیقی در کار نخواهد داد. برای همین باید علاوه بر حس ترس احتمال وقوع رخداد، حس امید عدم رخ داد حادثه هم منتقل بشود.
در همان مثال بالا اگر یک نفر دیگر بغیر از شخص اول بدنبال قاتل باشد که او را گیر بیندازد، با نزدیک شدن دست قاتل به ماشه هنوز این امید وجود دارد که کسی از راه برسد و مانع اتفاق بد بشود.
چیزی که این حس ترس و امید را همزمان منتقل میکند نظریه تناقض تعلیق است.
تعویق
کش آمدن داستان و نگه داشتن مخاطب برای مدت زمان بیشتر در تعلیق، باعث افزایش درگیری احساسات خواهد شد. برای این کار کافی است تا جریان روایی را کند بشود.
به این کند شدن جریان زوایی تعویق میگویند.
تعلیق در کسب و کار
با خودم فکر میکردم که اگر چنین چیزی در صنعت سینما طرفدار دارد احتمالا به بازاریابی هم میتوان تعمیم داد و در بازاریابی هم میتوان از آن استفاده کرد. با خودم فکر میکردم چه مصداقهایی وجود دارد که قبلا انجام شده است؟ چه کارهایی را میتوان امروز انجام داد؟
یکی از مصداقها را در کتاب تفکر خلاق در بسته بندی نوشته ژانیس کیرک پاتریک پیدا کردم. در آنجا آمده بود که معمولا در بسته بندی چند مانع تا رسیدن مشتری به محصول قرار میدهند که مشتری یکهو با محصول مواجه نشود و برای بدست آوردن آن زمان صرف کند.
بنظرم این مصداقی برای تعلیق است. چون میدانید که همان چیزی را خریدهاید که میخواستید ولی آیا چیزی که خودتان خریدهاید هم به همان اندازه که در وب سایت یا در مغازه دیده بودید خوب است؟ این تعلیقی است که با استفاده از موانع در بسته بندی به آن تعویق اضافه شده تا شدت تعلیق را افزایش دهد.
بنظرم یک مثال دیگر در فاصله زمانی سفارش محصول (تقریبا در تمام وبلاگ من منظور از محصول، کالا و خدمات است) تا تحویل آن اتفاق میافتد.
مستندهای زیادی را در اینباره دیدهایم. یک خانه یا یک اتومبیل قرار است بازسازی بشود، ابتدا وضع افتضاح به صاحب محصول نمایش داده میشود و بعد تا تحویل محصول او را از محصول دور نگه میدارند.
حتی بنظرم این تعلیق برای شخصی که در کارخانه رولز-رویس نشسته است سفارش محصول میدهد هم وجود دارد.
در تمامی این موارد احتمالا با در جریان قرار دادن صاحب محصول در تمام فرایند میتوان این تعلیق را از بین برد ولی معمولا این کار را انجام نمیدهند تا یک سرگرمی اضافه برای کسی که دنبال چیز دیگری است، ایجاد بشود.
من هنوز به این مسئله فکر میکنم و از شما میخواهم به مصداقهای دیگری برای تعلیق در فضاء کسب و کار فکر کنید و بعد لطفا آنها را در نظرها بنویسید تا این نوشته تکمیلتر بشود.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
نقد فیلم راننده تاکسی : عصیان یا طغیان؟
0 دیدگاه